جدول جو
جدول جو

معنی جمع شدن - جستجوی لغت در جدول جو

جمع شدن
تجمّعٌ
تصویری از جمع شدن
تصویر جمع شدن
دیکشنری فارسی به عربی
جمع شدن
Accrue, Congregate
تصویری از جمع شدن
تصویر جمع شدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
جمع شدن
accumuler, se congreguer
تصویری از جمع شدن
تصویر جمع شدن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
جمع شدن
蓄積する , 集まる
تصویری از جمع شدن
تصویر جمع شدن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
جمع شدن
ansammeln, sich versammeln
تصویری از جمع شدن
تصویر جمع شدن
دیکشنری فارسی به آلمانی
جمع شدن
накопичувати , збиратися
تصویری از جمع شدن
تصویر جمع شدن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
جمع شدن
gromadzić, gromadzić się
تصویری از جمع شدن
تصویر جمع شدن
دیکشنری فارسی به لهستانی
جمع شدن
累积 , 聚集
تصویری از جمع شدن
تصویر جمع شدن
دیکشنری فارسی به چینی
جمع شدن
acumular, congregar
تصویری از جمع شدن
تصویر جمع شدن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
جمع شدن
accumulare, congregare
تصویری از جمع شدن
تصویر جمع شدن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
جمع شدن
acumular, congregar
تصویری از جمع شدن
تصویر جمع شدن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
جمع شدن
verzamelen, samenkomen
تصویری از جمع شدن
تصویر جمع شدن
دیکشنری فارسی به هلندی
جمع شدن
축적하다 , 모이다
تصویری از جمع شدن
تصویر جمع شدن
دیکشنری فارسی به کره ای
جمع شدن
สะสม , รวมตัว
تصویری از جمع شدن
تصویر جمع شدن
دیکشنری فارسی به تایلندی
جمع شدن
mengumpulkan, berkumpul
تصویری از جمع شدن
تصویر جمع شدن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
جمع شدن
एकत्रित होना , एकत्र होना
تصویری از جمع شدن
تصویر جمع شدن
دیکشنری فارسی به هندی
جمع شدن
לצבור , להתאסף
تصویری از جمع شدن
تصویر جمع شدن
دیکشنری فارسی به عبری
جمع شدن
جمع ہونا , جمع ہونا
تصویری از جمع شدن
تصویر جمع شدن
دیکشنری فارسی به اردو
جمع شدن
সংগ্রহ করা , একত্রিত হওয়া
تصویری از جمع شدن
تصویر جمع شدن
دیکشنری فارسی به بنگالی
جمع شدن
kukusanya, kukusanyika
تصویری از جمع شدن
تصویر جمع شدن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
جمع شدن
накапливать , собираться
تصویری از جمع شدن
تصویر جمع شدن
دیکشنری فارسی به روسی
جمع شدن
birikmek, toplanmak
تصویری از جمع شدن
تصویر جمع شدن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جور شدن
تصویر جور شدن
فراهم و آماده شدن، مرتب و هماهنگ شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لمس شدن
تصویر لمس شدن
بی حس شدن، سست و بی حال شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غمی شدن
تصویر غمی شدن
غمگین شدن، اندوهناک شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جری شدن
تصویر جری شدن
دلیر و جسور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرح شدن
تصویر جرح شدن
رد شدن یا جرح شدن شاهد. قبول ناشدن گواهی شاهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنب شدن
تصویر جنب شدن
گایناک شدن بحالت جنب در آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
فلنجیدن گرد آوردن، افزودن گرد کردن اندوختن گرد کردن گرد آوردن: (اموال بسیار جمع کرد)، فراهم کردن غند کردن: (لوازم و اسباب خانه را جمع کرد تا با وسیله نقلیه حمل کنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدا شدن
تصویر جدا شدن
منفصل شدن سوا شدن، دور شدن، ممتاز گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جفت شدن
تصویر جفت شدن
مباشرت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمغ شدن
تصویر دمغ شدن
خجل و شرمسار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمق شدن
تصویر دمق شدن
بشکسته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمد شدن
تصویر آمد شدن
آمدن و رفتن، مراوده داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
الفنجیدن، انباشتن، فلنجیدن، انباشته کردن
فرهنگ واژه فارسی سره